وقتی از ایده تجاری صحبت میکنیم ، خیلی اهمیت دارد که به این موضوع به شکل درست و کامل توجه کنیم و در یابیم که نقش ایده تجاری در کل ساختار یک کسب و کار چیست و چه اهمیتی دارد ؟
در کشاورزی بذرها بسیار مهم هستند ، اما همه کشاورزان می دانند که با بذر به تنهایی نمی شود ، هیچ زمینی را گلستان کرد در بسیاری از مواقع از هر چند بذر فقط یکی به بار می نشیند و تمام تلاش کشاورز این است که از آغاز راه و از روزی که تصمیم به کشت و کار می گیرد ، در انتخاب بذر دقت کند و بذر با کیفیت بالاتری را برای کار خود انتخاب کند تا احتمال ثمربخشی در کشت و کار را بالا ببرد
در حقیقت انتخاب بذر خوب و با کیفیت باعث می شود تا تلاش های دیگری که با هزینه هایی به مراتب بیشتر، برای دستیابی به باغ و گلستان مورد نظر باید انجام شود، به هدر نرود و برای همین هم موضوع بذر در کنار همه عوامل دیگر اهمیت دارد و با وسواس و دقت باید نوع بذر را انتخاب کنیم.
موضوع بعدی ارزش اقتصادی بذر در کل مجموعه کشت و کار است ، اینجا هم اغلب توافق دارند که ارزش مالی بذر و یک عدد بذر در خیلی گیاهان تقریبا صفر است ، و به خودی خود هیچ ارزش اقتصادی ندارد و این که کشاورزی بگوید فلانی یک بذر من را به سرقت برده ، حرف معقولی نیست . بذر به تنهایی هیچ باغ و بستانی برای کشاورز به همراه نخواهد آورد.
عوامل فراوانی باید در کنار وجود دانه و بذر باکیفیت و سالم، به میزان کافی و به اندازه مناسب باید باشند تا گیاهی متولد بشود، تا درختی قد بکشد ، میوه و ثمر بدهد و نهایتا ارزش اقتصادی پیدا کند.
اگر این راه طولانی را کسی رفته باشد می داند و می فهمد که جایگاه بذر در کل مجموعه کشاورزی کجاست؟ و کارآفرین ها هم می دانند که کم و بیش ایده های اقتصادی و تجاری همین وضعیت را دارند.
در دنیای کارآفرینی و کسب وکار مشهور است که به طور متوسط از هر ده نفر ، ۹ نفر خود را صاحب ایده و راه حل اقتصادی می دانند، ولی تنها ۳ نفر از آن ها به طور متوسط ایده های خود را به محصول تبدیل می کنند یا موفق به این کار می شوند. و نکته حائز اهمیت این است که از میان آن سه ایده تبدیل به محصول شده هم، فقط یکی آنقدر می فروشد که زنده می ماند و دوام و پایداری پیدا می کندو به همین علت است که از هر صد استارت آپ تنها ده استارت آپ دوام پیدا می کنند.
و این مسئله خیلی شبیه به کشاورزی است، آنهایی که کشاورزی کرده اند، به خوبی می دانند که چه راه طولانی و سختی طی شده تا یک سیب یا یک گوجه فرنگی یا توت یا گلابی یا حتی یک متر مکعب چوب و یا یک قرص نان، بر سر سفره مردم بیاید و یا در دسترس آنها قرار بگیرد.
راهی طولانی ، پر از خطرات قابل انتظار و یا غیر قابل پیش بینی، که نقش اصلی در پیمودن آن را کشاورز بر عهده دارد. کشاورز است که با قدرت نهادینه شده در طبیعت بذر را به میوه تبدیل می کند.
در کسب و کار هم دقیقا با چنین راهی روبرو هستیم، از ایده که بذر یک کسب وکار است، تا محیطی که بذر در آن قرار می گیرد تا نقش سرمایه و مشاوره و روابط تجاری و نیاز بازار و تناسب محصول با خواست مصرف کننده و زمان تولید و عرضه محصول و …. و از همه مهمتر نقش کارآفرین و تیم کارآفرین.
که اگر تیم کارآفرین کیفیت مناسب و تجربه و توان کافی نداشته باشند ؛ هر بذری و هر خاک حاصلحیز و آب با کیفیتی هم که باشد، باز محصولی به دست نمی آید که منجر به ایجاد ثروت یا خلق ارزش بشود.
به گمان من، مهمترین عامل موفقیت یا شکست در یک کسب و کار، کارآفرین است و شخص اوست که با توجه به همه خصوصیات اخلاقی و شخصیتی اش، و یا سایر توانمندی ها از دانش و تجربه گرفته تا مهارت ارتباط با دیگران یا حضور فعال و سازنده در کنار تیم، میتواند بذری را به محصول و یا به ثروت برساند یا در هر یک از مراحل با اشتباهات خود باعث از میان رفتن منابع فراوانی بشود.
و شخص کارآفرین یا شخصیت و منش کارآفرین و یا تیم کارآفرینی نه قابل خرید است ، نه قابل انتقال ، و نه قابل سرقت !
در نوشته های بعدی بیشتر از بذر ها خواهم نوشت.